پسرقشنگم چند روزی بود که تو فرهنگسرا نمایش عروسکی اجراء میشد اما ما نتونسته بودیم بریم یک بار هم خواستیم بریم که رفتیم ماسوله اما ٢٨/٧/٩٢ خاله هما ٤ تا بلیط برامون گرفت و ما هم همراه خاله ندا ومحمد حسین با هم رفتیم نمایش عروسکی و موزیکال شنگول ومنگول وحبه انگور وای چه برنامه شاد ومفرحی بود من که خیلی خوشم اومد شما ها که حسابی حال کرده بودید من میترسیدم شما زیاد استقبال نکنی و خسته بشی از یکجا نشستن و به یک جا نگاه کردن. اما شما نیم ساعت اول برنامه حتی پلک هم نمیزدی و آخرهای تئاتر هم هی میگفتی گــُبه صیدا وبه سقف اشاره میکردی ما که متوجه منظورت نشدیم وجالب اینجاست هر کس ازت میپرسه آ...